زَرنوشت

روزنوشت های زهرا مهاجری

زَرنوشت

روزنوشت های زهرا مهاجری

۱ مطلب در اسفند ۱۳۹۵ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

روزنوشت15

دوباره برگشتیم به همان محله. چند روز پیش دوباره همان آناناس فروش را دیدم و صدایش را شنیدم! خاطره چند سال پیش زنده شد. بخوانید: 

آن اوایل که تازه آمده بودیم خانه جدید، صبحهایی که خانه بودم صدای دوره گردی را می شنیدم که صدا و لحن همه ی دوره گردهای دنیا را داشت. با همان لحنِ همه ی دوره گردهای دنیا، پشت بلندگوی دستی اش کشدار داد می زد: "آناناس"!! صدایش زیر بود، به قول خودم زِقٌ(قاف بسیار مشدد). بودند دوره گردهایی که در کوچه مان سبزی و مرکبات و گوجه و سیب زمینی می فروختند ولی این که دوره گردی "آناناس" بفروشد را تا به حال نشنیده و ندیده بودم! هر بار که صدای زیر و زق دوره گرد می آمد، گوش تیز می کردم و می شنیدم که کشیده و کج و کوله می گفت: "آنااااااااااناااااااااس"!


چند ماهی که گذشت، وقتی دیگر به آناناس فروختن دوره گرد عادت کرده بودم، یک بار تصمیم گرفتم بروم پایین ببینم "آناناس" ها را چطوری می فروشد؟ وانت دارد؟ کسی هم به هوای خریدن آناناس از خانه می آید بیرون؟ چه جور آدمهایی آناناس می خرند، آن هم از یک فروشنده دوره گرد؟!


      تا صدایش را از پشت بلندگو شنیدم پریدم پایین. به سمت صدا دویدم و کلی دورتر پیدایش کردم. نزدیک که رسیدم دیدم صاحب صدا، یک وانت سفید خالی دارد و بلندگو را چسبانده به دهانش و کشدار و  پشت سر هم می گوید :"آناناس"! تعجبم ده برابر شد، چون چیزی برای فروش عقب وانت نبود! نتوانستم بی خیال جریان شوم. وقتی که یک گوشه ایستاد، رفتم سمت وانت و زدم به شیشه اش و وقتی شیشه را پایین کشید، گفتم: "چی می فروشی آقا؟" بهت زده از پرسش یکهویی من بلافاصله گفت: "هیچی!" صدایش دیگر آن صدای زیر و زق پشت بلندگو نبود. گفتم: "هیچی نمی فروشی؟! پس چرا می گی آناناس؟" ابروهایش را در هم کشید و گفت: "آناناس؟" کنار دستش یک پسرجوان نشسته بود؛ زد زیر خنده. خودش هم به زور توانست به خودش مسلط شود که نخندد. از خنده ی پسرک و قیافه ی فروشنده دوره گرد فهمیدم خراب کرده ام.


     گفت: "آهن می خرم. توی بلندگو می گم آهن آلات، نه آناناس"! وقتی که از کنار ماشین دور می شدم دوباره پشت بلندگو همان کلمه قبلی را کشیده و کج و کوله گفت. این بار آناناس نبود؛ "آهن آلات" بود! دستی دستی سوژه ی خنده ی یک ماهشان را فراهم کرده بودم!

  • زهرا مهاجری