زَرنوشت

روزنوشت های زهرا مهاجری

زَرنوشت

روزنوشت های زهرا مهاجری

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اعدام» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

روزنوشت 11

هر وقت عبارت "قاچاقچی مواد مخدر" را می شنیدم، یک مرد هیکلی و بلند قد با سبیل های پرپشت و چشم خون افتاده که سر و صورتش را پوشانده تا شناسایی نشود  در ذهنم نقش می بست که در دستش یک اسلحه سنگین گرفته و کامیون حاوی مواد را جابه جا می کند! با آن تصویر ذهنی، حکم اعدامی که برای قاچاق صادر می شد، از شیر مادر حلال ترش بود!

اما واقعیت چیز دیگریست. آمار دقیقی از اعدام ها در دست نیست اما هر سال هزاران نفر به جرم قاچاق اعدام می شوند و در سال های اخیر بیش از هشتاد نود درصد کل اعدام های کشور، مربوط به این جرم بوده است. فکر هم نکنید آن هایی که اعدام شده اند کامیون کامیون جنس وارد و خارج کرده اند؛ نه! با چند گرم از هر ماده مخدری می شود اعدامی شد. در قانون نوع و میزان ماده مخدر کشف شده که حکمش اعدام است آمده.

تصویر ذهنی من از قاچاقچیانی که حکم اعدامشان صادر شده و منتظر اجرا بودند زمانی تغییر کرد که به بهانه یک میزگرد، پای صحبت های خواهر یکی از همین قاچاقچی ها نشستم. این قاچاقچی پسر بیست و چند ساله و تحصیلکرده ولی بیکاری بود که دلش می خواست بتواند خرج زندگی  پدر ومادر و خواهرهایش را درآورد. در همان بار اولی که شیشه جابه جا می کرد، چند گرم از او ضبط شد و در زمان آن میزگرد، منتظر اجرای حکمش بود. خواهرش خیلی چیزها گفت. گفت که چه بلایی سر خانواده های این افراد می آید. گفت که با ده ها خانواده که همین مشکل را داشته اند صحبت کرده و در جریان زندگیشان بوده. گفت که می تواند ثابت کند این مجازات به هیچ وجه بازدارنده نبوده و نخواهد بود. سر شاخه ها هم که احتمالا در ویلاهای خارج از کشورشان نشسته اند و به ریش صادرکننده حکم و اجراکننده اش می خندند و به سختی دست کسی بهشان می رسد.

هفته پیش که شنیدم قرار است این بحث در مجلس مطرح شود، خیلی خوشحال شدم. امیدوارم مجلسی ها بدانند چقدر مهم است که هر چه سریعتر به این وضع رسیدگی شود. امیدوارم اجرای احکام تا زمانی که تکلیف نهایی مشخص نشده متوقف شود؛ که البته بعید است. لعنت به فقر که از هر معضلی حرف می زنیم، تهش می رسیم به او!

آن قدر در خانه از مسائلی که برایم مهم است حرف می زنم، همه حساس شده اند. خبر تصویب فوریت را خودم ندیدم، مائده از تلویزیون شنید و خبر داد. خوشحال شده بود!


پ.ن: میزگرد را اینجا بخوانید.

  • زهرا مهاجری
  • ۰
  • ۰

روزنوشت 5

تقریبا هیچ سالی برنامه ماه عسل را نمی بینم. امسال هم همینطور. امشب خیلی اتفاقی نشستم پای برنامه. کلیدواژه ای هم که سنسورهایم را برای دیدن برنامه حساس کرد، "اعدام قاچاقچی مواد مخدر" بود.

شاید برای کسانی که در جریان قانون اعدام به خاطر قاچاق مواد مخدر نیستند، خیلی از ریزه کاری هایی که در حرف های روح الله و رییس زندانش وجود داشت به چشم نیاید؛ اما برای کسی مثل من که روی این موضوع کار کرده و بدون پیش فرض قبلی و صرفا طی تحقیقات به این نتیجه رسیده که قانون فعلی اعدام حتما و حتما باید تغییر کند، حاوی نکات زیادی بود.

نشستن پای حرف خود متهمان و خانواده هایشان، و همچنین نگاهی به آمارها نشان می دهد که درصدبالایی از کسانی که در این رابطه دستگیر می شوند، واسطه ها و حامل های جزء هستند و مجازات اعدام به هیچ وجه نتوانسته از تعدادشان کم کند و بازدارندگی لازم را داشته باشد.

در این که این جرم، یعنی حمل مواد مخدر به هیچ عنوان جرم کوچکی نیست و هر کدام از این افراد می توانند جان خیلی از آدم ها و سرنوشت خیلی از خانواده ها را به خطر اندازند، شکی نیست اما بررسی ها نشان می دهد که اعدام حاملین، بیشتر شباهت به گرفتن ناخن های هیولای چند دست و پا و چند سر مواد مخدر را دارد نه گرفتن جان این موجود خطرناک.

این مصاحبه طولانی را در همین رابطه بخوانید؛ خصوصا آن قسمتی که خواهر یکی از محکومان به اعدام درباره خودش و خانواده اش و برادر محکومش حرف می زند...



پ.ن: لااله الاانت، سبحانک انی کنت من الظالمین...

  • زهرا مهاجری