زَرنوشت

روزنوشت های زهرا مهاجری

زَرنوشت

روزنوشت های زهرا مهاجری

۵ مطلب با موضوع «کتاب» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

📚یکی از دام هایی که نویسندگان زن خصوصا جوان ترها در آن می افتند، مردانه نویسی است. عده ای از بانوان نویسنده معتقدند که قلم مردانه، چفت و بست دارتر، محکم تر و قوی تر است و همین عقیده باعث می شود تا بخواهند ادای آن ها را درآورند. برای این کار هم انرژی زیادی صرف می کنند اما این تلاش در جهت مردانه نویسی مغفول می ماند چرا که نوشته شان علی رغم تلاشها، تازه شبیه به یک اثر معمولی مردانه شده. 


📚نویسنده کتاب "مردن به روایت مرداد" از آن دست نویسنده های خوش قلمی است که تلاشش در جهت مردانه نویسی در داستان ها کاملا مشخص است. با این که نویسنده استعداد زیادی در به تصویر کشیدن موقعیت های عجیب و غریب و سخت دارد، اما مردانه نویسی اش توی ذوق می زند.


📚به عقیده من اگر همین نویسنده خوب، با همین قلم محکم و عالی، داستان زنانه بنویسد و انرژی اش را روی ادای مردها درآوردن نگذارد، شاهکارهای بزرگی خلق خواهد کرد.


📚نویسندگان خانم این نکته را فراموش نکنند که مزیت رقابتیشان دنیای زنانه شان است؛ از آن نترسند و فرار نکنند.


📚مردن به روایت مرداد 12 داستان خوب دارد که برای به اتمام رساندن هر کدامشان باید کمی صبر و تحمل داشته باشید و از توصیفات ریز و خاص نویسنده زده نشوید.


📚نکته آخری که بعد از خواندن این کتاب و داستان های مرجان صادقی به ذهنم رسید این بود که چه قدر بد که سلیقه ی جشنواره ای ها به سمت سخت نویسی رفته و هر که سخت تر و پیچیده تر بنویسد، نویسنده بهتری تلقی می شود. و یادمان رفته که چطور جلال، با جملات کوتاه و توصیفات ساده، داستان هایی ماندنی نوشت که تاریخ مصرف ندارند.

  • زهرا مهاجری
  • ۰
  • ۰

همیشه در بین مجموعه داستان ها، مجموعه داستان های اول هر نویسنده را دوست دارم چون معتقدم همیشه در اولین کتاب، داستان ها با وسواس بیشتری انتخاب می شوند. 


📚"زرد کادمیوم" که کاندید دریافت جایزه جلال شد هم کتاب اول نویسنده گیلانی اش است که داستان های خوبی دارد. شخصیت های اصلی همه داستان هایش زن هستند؛ زن های امروزی، زن های سنتی، زن های آرام و ناآرام... خواندنِ کتاب صد و خرده ای صفحه این نویسنده جوان را به آن ها که داستان کوتاه می نویسند توصیه می کنم.

  • زهرا مهاجری
  • ۰
  • ۰

📚 در روزنامه معمول نبود خانمها شب در تحریریه بمانند، امااین روال، پس از مدتها بحث و گفتگو با سردبیر شکست. اولین شبی که نوبت من بود، ساعت یازده تلفنزنگ زد. از زندان قصر بود.گفتند قرار است چند نفررا اعدامکنند. برام جالب بود با کسانی که چند ساعت دیگر اعدام می شوند صحبت کنم...

مثل خبرنگارهای دیگر رفتم سراغ آن ها و با تک تکشان صحبت کردم. قیافه یکی از آن ها ناجور بود. به او عباس گاوکش می گفتند. ترس سرش نمی شد. یک لات تمام عیار بود. می گفت: باهاس به اینجا می رسیدیم...

پیش از پیروی انقلاب در انگلیس بودم و درس میخواندم. از آن جا به فرانسه رفتم و با امام خمینی روبرو شدم. فرصتی شدتا به صورت سوال مکتوب ازامام بپرسم ورود یک زن به وادی خبرنگاری درست است یا نه؟ امام هم جواب دادند: مشروع است به شرط رعایت حجاب...


📚کتاب خبرنگار جنگی بر اساس خاطرات مریم کاظم زاده، همسر شهید وصالی، از پیش از آشنایی با شهید تا بعد از شهادت او نوشته شده...

  • زهرا مهاجری
  • ۰
  • ۰

چهارشنبه ها با کتاب 2

بازار خوبان که برگزیده جایزه جلال هم هست، هشت داستان دارد. اگرچه همه داستان های این مجموعه در یک سطح نیست اما قلم ارش صادق بیگی آنقدر قوی و گیراست که مخاطب را تا پایان داستان هایش  می کشاند.

در اکثر داستان ها، منتظر کشف راز یکی از شخصیت ها باشید. 

بخوانید و از قصه های متنوع بازار خوبان لذت ببرید.


  • زهرا مهاجری
  • ۰
  • ۰

زندگی عزیز، یک مجموعه است با یازده داستان. اتفاق های داستان ها معمولا در شهرهای کوچک می افتد و شخصیت ها، آدم های خاصی نیستند. مونرو در داستان هایش سعی نکرده  قهرمان بسازد. آدم ها از اول تا آخر داستان معمولی می مانند و زندگی معمولی دارند و به نظر می رسد گاهی نویسنده فراموش کرده به غیر از روایت زندگی معمولیشان، برایشان ماجرای خارج از چارچوبی که آن ها را متمایز کند بسازد.

اما در اکثر داستان ها یک چیز پررنگ است؛ آن هم این که آدم های داستان، بعد از گذراندن مدتی از زندگیشان، به کسی برمی خورند که احتمالا در آینده زندگیشان را تغییر می دهد. این نقطه عطف، معمولا در پایان داستان های کتاب اتفاق می افتد و این امکان را به خواننده می دهد تا زندگی شخصیت ها را وقتی به هم برخوردند، خودشان در ذهنشان بسازند.

چهار قطعه پایانی کتاب داستان نیست و یک جورهایی زندگی نامه شخصی نویسنده است و به گفته نویسنده "این ها اولین و آخرین و نزدیکترین چیزهایی هستند که می توانم درباره زندگی خودم بگویم".

زندگی عزیز، طبق ادعای آلیس مونروی هشتاد ساله، آخرین کتاب اوست. او می گوید: نه این‌که نوشتن را دوست نداشته باشم، اما به نظرم موقعی می‌رسد که حس می‌کنی به جایی رسیدی که دیگر می‌خواهی به زندگی‌ات به شکل دیگری نگاه کنی. و شاید وقتی به سن من برسید، دیگر دلتان نخواهد آن‌قدر تنها باشید که یک نویسنده تنهاست. انگار حس کنی به پایان درستی در زندگی‌ات نرسیدی و بخواهی بیش‌تر اجتماعی شوی.

حالا نمی دانم نویسنده بودن تنهایی می آورد یا برای نویسنده شدن باید تنهایی را انتخاب کرد!



  • زهرا مهاجری